سه ماهگیت مبارک
سلام قندعسلم
امروز سه ماهه شدی نفسم.
دقیقا سه ماهه که خدا یکی از فرشته های ناز بهشتی رو به ما هدیه کرده ممنونم ازت خدای بزرگ هرچقدر شکرت کنم بازم کمه ،عاشقتم خدای مهربون
عزیزم همه از اومدنت بی نهایت خوشحالن وشکر گذار خدای مهربون دایی محمد حسین (که دقیقا 4سالو5 ماه ازشما بزرگتره برای همین من بهش میگم دایی کوچولو)هم خیلی بی قرارته همیشه زنگ میزنه وازم میخواد شمارو ببرم پیشش اگه ما هم نتونیم بریم خودش باباباجون ومامان جون میاد برای دبدنت(وقتی از دایی کوچولو میپرسیم کی رو بیشتر ازهمه دوست داری همیشه میگه نی نی آجی فائزه رو) .عمه عاطفه وبابابزرگ هر روز صبح ها میان دنبالت ومیبرنت پیش خودشون خلاصه همه با اومدنت سرگرم شدن و خیلی دوست دارن
تغیرایی که تو این ماه داشتی:سرو صداهات خیلی بیشتر شده جیغ های خوشمزه میکشی ،خدارو شکر گریه هات کمتر شده اما هنوز تا ساعت 4صبح بیداری من وبابایی هم بعد از اذون صبح ساعت 5 میخوابیم (چون ماه مبارک رمضونه)وتا ساعت 12 ظهر میخوابی ،اگه ولت کنم یه 90 درجه ای دور میخوری (پاهای کوچولوت یه کوچولو زورشون بیشتر شده وقتی بغلت می کنیم باهات بازی کنیم شکممون وسوراخ میکنی)،دیگه یاد گرفتی دستاتو میخوری وقتی از خواب بیدار میشی وگرسنه ای اگه پیشت نباشم جفت دستاتو میکنی تو دهن خوشگلت ویه ملچ مولوچی راه میندازی که صداش تا تو پذیرایی میاد،وقتی برات شعر میخونیم مخصوصا اگه بابابزرگ باشه میرقصی (خودتو خیلی تکون میدی )و خیلی ذوووووق میکنی ودیگه تقریبا داری میشناسیمون چون مدت نگاه کردنت طولانی تر شده
مامانو ببخش که چند ساعتی از سه ماهگیت گذشته چون امشب رفته بودیم خونه مامان جون افطار دعوتمون کرده بود بعد رفتیم یه دوری زدیم آب هویج بستنی خوردیم بابایی دلش نیومد ما بخوریم تو نگاه کنی یه دو سه قطره ای آب هویج بهت داد اما اصلا استقبال نکردی وهمشو پس زدی
متاسفانه بعد از خطنت اینترنتمون افتضاح شده اصلا عکسا دان نمیشن وقتی درست شد عکسای این چندتا پست آخرت هم میذارم
اینجا باناخونات صورت خشگلت و زخم کردی
\
فسقلو در حال تلوزیون دیدن