فسقل من الان یه سه چهاروزی هست متوجه دندونای آسیابت شدم اونم سه تا باهم واسه همین یه خورده ای آدیت شدی یه دو روزی تب داشتی وحالت خوب نبود اما از دیروز عصر خدارو شکر تبت کاملاً برطرف شدو الان بهتری دیشب یکی دوساعتی برق رفت وشماهم که انگار دنیارو بهت داده بودن یه ذوقی میکردی واین ور و اون ور میرفتی و بازی میکردی عمه وبابایی هم برات نور انداخته بودن منم که مشغول درس خوندن بودم وبا رفتن برق ول شد به شما نگاه میکردم و ذوق میکردم این روزا روزای امتحانه امروز هم اولین امتحانمه دوتا تو یه روز شرایط درس خوندم تواین ترم با ترمای قبل فرق میکنه این ترم عشق دلم که شما باشی خیلی وابسته شدی و دیگه خیلی پایین (خونه بابا بزرگ)نمیمونی منم خیلی فرصت خوندن ...